سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جسوران1371

فیلم زندگی ما ادما چه جوری ساخته میشه؟

شب قدره و قراره تقدیرات یه ساله ما رقم بخوره.ینی چی؟

واسه خودم یه مثال زدم.اگه مثالم درسه لطفا تکمیلش کنیین واگه نادرسه ایرادمو بگیرین.

به خودم گفتم ما ادما  از وختی که افریده شدیم،فیلمنامه ی زندگیمون دس خدا بود.نه درسش اینه که از قبل خلقت ما.

ووختی پامون گذشتیم تو این کره خاکی،خدا به عنوان تهیه کننده بهمون گف،برو فیلم زندگیتو بساز.سرمایه رم در اختیارمون گذاشت.

اعضا و جوارح.عقل.فطرت.از همه مهم تر اختیار واراده.این وسط کمک حال هم بهمون داده که گیج نشیم چی باید بسازیم.

پیامبران وائمه اطهار. واز طرفی رقیبای ما تو یه جبهه و گروه دیگه به نام شیطون ونفس اماره رم معرفی کرد که باید هواسمون

بهشون باشه.

خودمون کار گردان زندگی خودمونیم اما بازیگر فقط مانیستیم.والدین ودوست و مدرسه و بقیه ادما هم تو فیلم ما بازی میکنن وشاید

خودشون خبر نداشته باشن.

ما کارگردان فیلم خودمونیم اما دیگران رو فیلم ما اثر میزارن.همون طوری که ما هم رو فیلم بقیه اثر میذاریم.

اگه یه سکانس و قشنگ ساختیم،بهمون تشویقی میدن که انگیزه واسه ادامه کار بیشتر شه. واگه بد از اب دراووردیم گوشمونو میپیچونن

که بقیه فیلمو خراب نکنیم.

ینی علم خدا به اول ووسط واخر زندگی ما.خدا براساس اون فیلم نامه میدونه چه زمانی ما توبه میکنیم وچه زمانی رو ازش

برمیگردونیم.بعد بیس سال قراره بمیریم و یه هو با یه صله ی رحم عمرمون طولانی میشه.

با یه نامردی در حق دوست و همسایه و هم وطن،ادمی که صاف صاف داش را میرف،تصادف میکنه و فلج میشه و ....وگاهی واسه

اینکه فیلممون خراب نشه جلوی مارو میگیره و نمیذاره وقتمونو تو یه صحنه ی بد تلف کنیم.مثلا قراره بریم یه جایی که خودمون خبر

نداریم تا چن دقیقه دیگه اونجا چه بلایی سر دین ودنیامون مییاد.اینجاس که خدا مییاد وسطو یه حادثه غیرمترقبه اتفاق مییفته تا ما از یه

شر بزرگتر در امان باشیم.

پس من:کارگردان و بازیگر فیلم زندگیم هستم.

تهییه کننده:خدا.سرمایه هامم بهم داده.

جای تشویق و گوش مالی وسط کارم باز گذشته.

بازیگران:خودم و بقیه با این تفاوت که هر چی تو فیلمم اثر بذارن وبد بازی کنن اما من سرمایه ی اختیارو دارم و میتونم قشنگش کنم.

زمان تحویل فیلم نامعلوم و احتمالا محدوده.و هر لحظه ممکنه بگن وقت تمومه

برای سکانس های گرفته شده،فرصت برداشت مجدد نیست.

در پایان تمام فیلم ها در جشنواره ی فیلم فجر در روز قیامت به نمایش در مییاد تا به بهترین هاجاایزه داده بشه اما

این طوری نیست که تهییه کننده بشینه سر جاش و اخرش فیلمو تحویل بگیره.بلکه پا به پای دس اندرکاران در تمام لحظه های فیلم

برداری کنار کارگردان و بازیگر حظور داره.

ینی تهیه کننده به عنوان ناظر با ما همکاری میکنه و هر سال تو یه ایام مشخصی فیلم نیمه تموم ونیگا میکنه و...

اره اون ایام همین شبای قدره که خدا فیلم مارو نیگا میکنه.

خدایا اگه سکانسی رو بد گرفتیم،اونو از حلقه ی فیلم ما قیچی کن و بهمون فرصت بده دوباره قشنگ بسازیمش.

تو شبای قدر براساس فیلمی که تو دسمون هس خدا بهمون تشویقی میده ویه جایی که بد از اب درومده رو بررسی میکنه و اگه قراره

چوبشو بخوریم،اونم جزوه بودجه ی سال بعد مینویسه.

بلاخره خدای همه اس.نمیشه من با بازی بدم فیلم یکی دیگه رو خراب کنم واین کار رو فیلم من هیچ اثری نذاره؟

پس اگه زندگی یکی و با حرفام به هم ریختم تو سال بعد منتظر رشته شدن پمبه هام باشم.

خدایا واسه سال بعد یه بودجه ی حسابی میخوام و یه مهلت طولانی واسه جبران سکانس های زشت زندگیم.میخوام تو این شبای عزیز

قول بدم که سال بعد که فیلم ناتموم ودیدی خیلی قشنگ تر باشه.

بلاخره به من کارگردانم اختیار دادی من میتونم فیلنامه مو تغییر بدم و جور دیگه ای بنویسم.اما از اونجایی که تو تهیه کننده ای و

سفارش فیلم ودادی محدودیت ایجاد کردن هم دس خودته...

کمکم کن که تو جشنواره روسفید شم و فیلم زندگیم اونی باشه که خودت میخواسی


[ پنج شنبه 92/5/31 ] [ 9:37 عصر ] [ فضه حاجیان ]

اره! امروز وقت اینه که بفهمیم عدالت امیر مومنان چی بود که دشمن تاب نیوورد و حکومتی که میشد چهل ساله باشه با 4سالو 9 ماه تموم شد

و هنوز که هنوزه زمان برپاشدن دوباره اش نرسیده.

کجان؟سازمان ملل و حقوق بشر و ...کجا بودن اون موقع که امیر المومنین فرمودن:خلخال از پای زن یهودی در اووردن،جاداره از

ناراحتی این مساله یه مرد مسلمون دغ کنه.

یهودیا که با مسلمونا چه ها کردن ...

وحالا با مسلمونا که نه!با ملت خودشون هم مث حییون رفتار میکنن.

سیاه پوستی که به دست یه سرباز سفید پوست کشته شده و بعد چن سال تبرئه میشه و حقوق بشر هم ساکت میدونه.پس این طور که

معلومه حقوق بشر فقط واسه سفید پوستاس.


[ پنج شنبه 92/5/31 ] [ 9:35 عصر ] [ فضه حاجیان ]

آیا وقتی به سختیهای زندگی برمیخوری شروع به نق زدن میکنی؟!
تابحال فکر کردی زندگی بدون بالا و پایینها هیچ معنی ای نداره؟

 

تا حالا تو عمرت شده از خدا تشکر کنی؟ یا همه اش در حال نق نق کردن بودی که خدایا چرا این رو به من ندادی، خدایا چرا اینطوری شد، خدایا چرا این کار رو واسم نکردی؟

 

اصلا شده یک روز، فقط یک روز رو به آسمون نگاه کنی و بگی خدایا ازت سپاسگزارم بخاطر این زندگی که به من دادی؟

 

اصلا تا حالا به این جمله فکر کردی؟ یا دنیا رو همه اش از این دید نگاه می کنی که خدا چه اشتباه بزرگی کرده که من رو وارد زندگی کرده! اصلا من که از خودم اراده ندارم!

 

کیفیت زندگی شما و داشتن خوشبختی فقط در نگاه شما نسبت به جهان به دست می یاد.

یه جورش اینه که از صبح تا شب نق بزنی، هی بگی : چرا این اینجوریه، چرا اون اینجوریه، چرا مملکت فلانش اینجوریه
نوعی دیگر هم هست که می شه شاکر باشی، به جای فکر کردن به چیزهای منفی ، به داشته هات نگاه کنی و از اونها لذت ببرسی

  

کار زیاد سختی نیست!
عمری با این نگاه زندگی کردی و نتیجه اش رو هم همین حالا داری می بینی! یه چند روزی هم با این دید به زندگی نگاه کن!


زندگی سرشار از لحظات خوش و ناخوش است ، آیا زندگی همین لحظات کوچک نیست؟ پس چرا از تک تک آنها به سبک خودمان لذت نبریم؟

منبع:kocholo.org

 


[ پنج شنبه 92/5/31 ] [ 9:34 عصر ] [ فضه حاجیان ]

سلام به بر و بچه دانش اموز ! این مطلب و یکی از جوونای تحصیل کرده ی کلاسم در جواب سوالم نوشته، دوست

داشتین بخونید:

خدایا همین که دوستت دارم .................

                                                       کافیست تا بداانم دوستم داری ..................

عرض سلام و ارزوی سربلندی وشادابی خدمت خواهر عزیزم

شما از ما سوال کردید چگونه میتوانیم یک نفر را به خا طر خدا دوست داشته باشیم؟ و بدانیم به خاط ر خدا دوستش

داریم یانه؟

که من جواب این سوال را دوست دارم با دل و وجودم بگم ،پس اگه طولانی و راحت مینویسم ، این بی ادبی من و

ببخشید.

خدا قدمهای ما را به این دنیا باز کرد و هر کداممان را به گونه ای طرح داد یکی را به زیباترین و یکی را به زشت

ترین وجه و خدا ملاکش اینها نبود بلکه امتحان است. در جسم های ما دلی نهاد که اگر بیراهه رفتیم ، سیاه و اگر

مستقیم ، زلال و صاف باشد.خلقی در ما نهاد که با نگاه و زبان جاری میشود که میتوان دلی را رنجاند و شکست و

نابود کرد و یا ارام کرد و ارامش هدیه داد. و تمام اینها به بنده هایی چون ما ها بستگی دارد و ان نیت ما ست.

از کودکی تا حالا هیچ وقت کسی را از خود ترد نکرده ام و همیشه تمام مردم دنیا را چه زشت و چه زیبا و چه ا

ونهایی که مرا دوست داشتند تا نداشتند را دوست داشتم ؛ چون همیشه از دوران کودکی تا دبیرستان از طرف دوستانم

ترد شده ام و میدانم چه دردی دارد ، دوست نداشتم اینگونه باشم. چون کارهای هنری را دوست داشتم و خلاقیت به  

خرج میدادم ، همکلاسی هایم کارهایشان را به من میدادند که زیباتر و تمیزتر کنم ولی فقط کارم را دوست داشتند نه

خودم را. به دلایل شخصی انها مرا مسخره میکردند . دوست دوران ابتدائی من ، معلمها و خانواده بودند که در مقدمه

ی اینها خدا بود که ارامم میکرد.

همیشه در راه رسیدن به خانه گریه کار من بود و در خلوت و تنهاییم با خدا بودم و او ارامش دهنده ی من بود .

هیچ وقت به روی دوستانم نیاوردم که چرا این کارها را میکنید. همیشه از کارهایی که برایشان انجام میدادم احساس

خوبی داشتم . میدانستم که خدا هم خوسحال است و روزی تمام این سختی ها را جبران میکند.

 

تا اینکه در دوره ی سوم دبیرستان دختری به نام سارا با من دوست شد . او یکی از انهایی بود که از من بدش می امد.

کم کم به هم وابسته شدیم طوری که او روزی امد و به تمام کارهایی که علیه من انجام داده بود اعتراف کرد و من ان

روز فقط گریه کردم و چیزی نگفتم..........او شد بهترین و کاملترین دوست من . الان حدود 11 سال است که در

تمام ثانیه ها و لحظه های زندگی همراه من است

 

و حدود 5 سال است که ازدواج کرده و از من دور است . خودش و همسرش طلبه هستند . در تمام سختی ها و خوشی

ها و مشکلاتم مرا راهنمائی میکند و به من ارامش میدهد . همیشه وقتی یادش میکنم همراه او خدا هم در وجودم شعله

ور میشود . انگاری هر دو دست به یکی ک رده اند که در زمان خستگی و افتادن در نیمه های راه زندگی ، دست هایم

را بگیرند و بلندم کنند . همیشه یادش تسکین دهنده ام هست و خواهد بود .

او اولین و بهترین دوست زندگی ام است . از طرفی خوشحالم که خدا او را سر راه زندگی ام قرار داده و از طرفی هم

به او حسودی میکنم و همیشه به او میگویم : کاش من مثل تو بودم . همیشه سعی میکنم مثل او باشم و دوستی باشم

برای همه ی کسانی که مرا به عنوان دوست انتخات میکنند و ارام کننده و خدایی باشم . به خاطر همین همیشه همه را

به خاطر خدا دوست دارم که ارامش واقعی را او عطا میکند.....................



[ پنج شنبه 92/5/31 ] [ 9:27 عصر ] [ فضه حاجیان ]
<      1   2      
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : مرضیه @[9]
نویسندگان وبلاگ :
مهدیه السادات کسایی (@)[0]

فضه حاجیان (@)[13]


موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 14653