سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جسوران1371
یک عمر سوخت قلب تو از کینه هشام آن دشمن سیاه دل بى حیاى توتنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست آن دشمن سیاه دل بى حیاى تواى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع پر مى‏ زند کبوتر دل، در هواى تودر را به روى امت اسلام بسته‏ اند آن گمرهان که بى خبرند از صفاى تو 
[ شنبه 92/7/20 ] [ 7:21 عصر ] [ مرضیه @ ]

هدف اینها چیست؟ هدف حکومت امریکا و دستگاه امپراتورى خبرى امریکایى از این حرفها چیست که مرتّب مى‌گویند: ایران مى‌خواهد مذاکره کند؟

هدف، چند چیز است: یکى این‌که اینها مى‌خواهند آن چیزى را که تا امروز وسیله‌ى وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله‌ى اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. تا به حال آحاد ملت ایران به خاطر این‌که مى‌دانستند دولت امریکا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنى امریکا، اگر یک وقت اختلافات جزئى هم داشتند، کنار مى‌گذاشتند و متّحد مى‌شدند.

مقابله‌ى با امریکا، یکى از وسایل وحدت این ملت بوده است. اینها مى‌خواهند با این جنجالها، همین وسیله‌ى وحدت را، به وسیله‌ى اختلاف تبدیل کنند. این علیه آن، آن علیه این. این بگوید مذاکره، آن بگوید مذاکره چه فایده‌اى دارد؛ آن یکى بگوید چه ضررى دارد؟ یک عدّه از این طرف بحث کنند، یک عدّه از آن طرف بحث کنند! و اینها هم این وحدت عظیم ملى را که ملت ایران در مقابله‌ى با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ایران تبدیل کنند.


هدف دوم این است که مى‌خواهند با تکرار این قضیه - مذاکره و رابطه با امریکا - قضیه‌اى را که در چشم ملت ایران، به دلایلى منطقى، یکى از زشت‌ترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند. تا حدّى که در نماز جمعه مى‌شود حرف زد، خواهم گفت که دلایل منطقى آن چیست. مى‌خواهند قبح این را از بین ببرند؛ مثل کارى که سرِ قضیه‌ى اسرائیل با اعراب کردند.

یک روز بود که دولتهاى عرب، صحبت کردن با اسرائیل، رابطه‌ى با اسرائیل و حتّى آوردن اسم اسرائیل را یکى از کارهاى بسیار زشت مى‌دانستند. اینها با مطرح کردن و پیش کشیدن این قضیه، آنها را یکى یکى از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. بتدریج کارى کردند که قبح این قضیه ریخت؛ حتّى دولتهایى که در مرزهاى اسرائیل نیستند و هیچ خطر و ضررى هم از اسرائیل نمى‌بینند، در خانه‌ى خودشان نشسته‌اند و صحبت از مذاکره با اسرائیل مى‌کنند! واقعاً چه لزومى دارد؟ اما مى‌کنند؛ چون قبحش ریخته است.

ملت ایران به دلایل کاملاً محکم و با استدلال منطقى، دولت امریکا را دشمن خود مى‌داند؛ که من بعداً اشاره خواهم کرد. همه‌ى ملتهاى دنیا هم این را از ملت ایران شناخته‌اند و با چشم تعظیم و تجلیل به این نگاه مى‌کنند. بتدریج مى‌خواهند قبح این را از بین ببرند و یک کار عادّى و معمولى بکنند.

هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، براى امریکا به عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است. ممکن است بعضى تعجّب کنند و بگویند مگر ایران چیست که براى امریکاى ابرقدرت، مهم است که با ایران پشت میز مذاکره بنشینند؟! بله، بسیار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برایش خیلى مهّم است. ابرقدرت، یعنى آن قدرتى که از همه‌ى قدرتهاى سیاسى دنیا بالاتر است و مى‌تواند اراده‌ى خود را بر آنها تحمیل کند.

یک روز دو ابرقدرت در دنیا بودند - امریکا و شوروى - و هر کدام منطقه‌ى نفوذى داشتند؛ هر کار هم مى‌خواستند، مى‌توانستند بکنند. حتّى امریکا در مقابل آن دشمن، موشکهاى امریکایى - کروز و غیره - را در کشورهاى اروپایى مستقر کرده بود؛ بیچاره اروپاییها هم چاره‌اى نداشتند، حرفى هم نمى‌زدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروى سابق بود. شوروى هم در منطقه‌ى نفوذ خودش، این کارها را مى‌کرد. امروز که شوروى از بین رفته است؛ امریکا مدّعى است و به شدّت در پى این است که نظام یک قطبى در دنیا به وجود آید؛ یک ابرقدرت در رأس امپراتورى بزرگى که اسمش دنیاست!

این مطلبى که عرض مى‌کنم، حرفى است که صاحب‌نظران سیاسى امریکا از گفتن آن ابایى ندارند. در مطبوعات امریکایى، مقالات سیاسى فکرى با همین مضمون چاپ مى‌شود. در همین حدود یک ماه پیش، در یکى از مطبوعات امریکایى دیدم که یک نویسنده‌ى معروف سیاسى‌نویس امریکایى به دنیا خطاب مى‌کرد که «چه عیبى دارد که در رأس یک امپراتورى واحد جهانى، امریکا قرار داشته باشد؟! امریکا امروز چنین و چنان است!» آنها اصلاً ادّعایشان این است؛ دنبال این هستند.

حال ابرقدرتى با این همه ادّعا، با این همه باد و بروت جهانى و سیاسى، یک جا هست که برایش ارزش و اعتبار و احترامى قائل نمى‌شوند؛ آن یک جا کجاست؟ جمهورى اسلامى ایران. جمهورى اسلامى و ملت ایران، هیبت‌شکن ابرقدرت امریکا در دنیا شدند. من بارها عرض کرده‌ام که عمده‌ى قدرت ابرقدرتها، متّکى به هیبتشان است؛ هیبت آنهاست که مى‌تواند کار کند. اینها همه‌جا که وارد میدان نمى‌شوند، تیر و تفنگ که به کار نمى‌برند؛ تشر و هیبتشان است که رؤساى دولتها و رؤساى احزاب سیاسى دنیا را وادار مى‌کند که دست و پایشان در مقابل اینها بلرزد و کوتاه بیایند


خبرآنلاین: دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری به بازخوانی دیدگاه رهبر معظم انقلاب در مورد مذاکره با آمریکا در در خطبه‌های نمازجمعه 26 دی ماه سال 76 پرداخته است.


[ یکشنبه 92/7/14 ] [ 11:10 صبح ] [ مرضیه @ ]

 

خدایا با خودم چه کردم که وختی میام الهی العفو بگم به خودم میگم مگه من چی کارکردم که باید به خاطرش طلب بخشش کنم؟

 

گناهام یادم رفته،هرچی فک میکنم چن تا کار اشتباه بیشتر ندارم اما...

 

اما دیگه حال نوشتن کلمه ی خسته شدم رو هم ندارم..چشم.گو.دست وپام واز همه بیشتر،زبونم!خسته ام کرده!کمکم کن خدایا!

 

دیگه نمیخوام مثل قبل باشم.کمکم کن..اگه امشب بهترین هارو ازت بخوام،چون لیاقتشونوندارم،زیاده خواهیه.پرروئیه!

 

اما چون از یزرگ میخوام،زیاد نیس.تو دستگاه با عظمت خدا خیلی نیس.

 

توفیق ترک گناه.معرفت نسبت به امام زمان...

 

خدایا دوس دارم برگردم طرفت!خوشگل برگردم وپیشت بمونم.

 

دیگهاون طرفی پیدام نشه.ینی میشه؟!!!

 

خدایا چی ازت بخوام که همه چیز و خواسته باشم؟

 

هان؟

 

دعاکردنم بلد نیستم.

 

خودتو بخوام؟؟!؟!؟!

 


[ یکشنبه 92/7/7 ] [ 11:44 صبح ] [ مرضیه @ ]
خوشا انانکه از پیمانه ی عشق/ شراب عشق نوشیدندو رفتند

خوشا انانکه با ایمان و اخلاص/حریم دوست بوسیدندو رفتند

شهید عذادار نمیخواهد،شهید رهرو میخواهد

شهید موحد دانشآلبوم تصاویر زنان در جبهه , کماندوهای زن در جبهه ,

اتمام هفته ی دفاع مقدس،به معنی اتمامدفاع مقدس نیست



 


[ یکشنبه 92/7/7 ] [ 11:43 صبح ] [ مرضیه @ ]

مهدیا سر شدنم لطف طبیبانه ی توست،ورنه عشق تو کجا؟ایندل بیمار کجا؟[تصویر: 75841067109957172935.gif]

کاش درنافله ات نام مراهم ببری.که دعای تو کجا؟عبد گنه کار کجا

 

کجا؟هان؟

 

عاشق کجا ومن کجا؟عکس های فانتزی متحرک و زیبا - www.jazzaab.ir

 

اقا بیا!اقا بیا!کجا بیا؟

 

اینجا؟؟؟؟

 

عاشق وصال و فراغ واسش فرق نداره. مهم راحتی و خوشی معشوقه.

 

منتظر واقعی دیدن و ندیدن امامش واسش یکیه.مهم دیده شدن خودشه.مهم اینه که لایق باشه امامش بهش نظری.....

 

خسته شدم انقد که بقیه گفتن بیا یابن الحسن....ومن نگفتم.

 

خسته شدم انقد که بقیه گفتن کجایی؟مردم از این جدایی.. ومن نگفتم.

 

اخه من نمیخوام دروغ بگم.نمیخوام دروغگو باشم.

 

ینی واقعا روشون میشه امامشون و دعوت کنن بیاد اینجا؟کجا بیاد؟

 

هواسشون هس که تو چه شرایطی میخوان ازشون پذیرایی کنن؟

 

یا امامو میخوان که مشکلات خودشونو حل کنه؟

 

نمیدونم والا ولی من که...

 

من که روم نمیشه.


[ یکشنبه 92/7/7 ] [ 11:42 صبح ] [ مرضیه @ ]
جواد...واست بیخوابم وبیتابم ومیدونی دلتنگم.

واست میمیرم ودرگیرموبا دنیا میجنگم

من ونتها نذار از روزگار با اینکه دل خستم

واست دیوونم و میمونم وتا اخرش هستم

داره میباره بارون وتو نیستتی

شده این خونه زندون وتو نیستی

چه قد حس بدیه حس تنهایی

دارم میشکنم اسون و تو نیستی

دارم از بین میرم تو این دلتنگی

داره دل میگیره بی تو ازاین دلتنگی

دارم از بین میرم تو این خاموشی

کاش میشد میبردی منو با اغوشی

نمیشه با نبودنت ساده سر کرد....

 

شب میلاد امام رضا تو یه مجلس پر از معنوییت وختی داشتیم حاضر میشدیم بریم خوابگا،تو کیف دوستم یه کاغذ کوچیک تا شده بود که این شعرو روش نوشته بودن.احتمالا از ترس کسی انداخته بودن تو کیفش اخه مجلس بچه مثبتا بود وما چن نفر نخاله بودیم.قبل ماهم چن تا نوجوون تواتاق بودن.ینی واسه اونابود؟شایدم از این ترانه های جدیده ...

چی بگم والا!کاش ماهاهم با کسی که منتظرش بودیم اینجوری درد ودل میکردیم




[ یکشنبه 92/7/7 ] [ 11:40 صبح ] [ مرضیه @ ]
جمعه 5 مهر 1392 :: نویسنده : مرضیه سادات کسایی

اقا من نمیتونم امر به معروف و نهی از منکر کنم.تازه اگه با رفتارم کمی تا قسمتی بشه،اونم تازه به خودم سخ

بگیرم وزور بزنم که کج رانرم وحرف مفت نزنم شاید بشه.

ام امر معروف ونهی از منکر لسانی ونه.روم نمیشه خب.میدونم اثر داره ها ..ولی..انگار از کنار سیب زمینی پیاز رد میشم بزرگترین سیب زمینی دنیا + عکس

اقای مصباح میفرمودن مث این میمونه که سوار کشتی شدی ویه نفرکف کشتی و سوراخ میکنه.

اعتراض میکنی.میگه جای خودمه.به کسی چه مربوط.

اب دریا که دیگه منو تو نمیشناسه.همه رو غرق میکنه. حالا من به ذهنم فشار اووردم وفهمیدم منظورشون چی بود.

جامعه هم یه محیط همه گانیه.یه محیط عمومی که همه حق استفاده دارن اما یکی خواست محیط والوده کنه

و اتمسفر وسوراخ کنه و بگه به کسی چه مربوط...

الودگی همه رو میگیره...

خب بره خونه شون هر غلطی خواس بکنه.

من جسارت ندارم



[ شنبه 92/7/6 ] [ 6:54 عصر ] [ مرضیه @ ]

کارنامه‌ام

پر از تقلب و گناه

خط خطی سیاه

هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی

در شب تولدت

مثل کاج

توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام

شاخه‌های خشک داربست را

بهار کرده‌ام

*

راستی دو روز قبل

سرزده به خانه‌ی دل امید - همکلاسی‌ام - سر زدی

ولی چرا

به خانه‌ی حقیر قلب من نیامدی؟

رد شدم، قبول

ولی به من بگو

کی به من اجازه‌ی عبور می‌دهی؟

راستی اگر ببینمت

به من هر چه خواستم می‌دهی؟

کارنامه‌ی مرا

دست راستم می‌دهی؟

نا امید نیستم ولی به خاطر خدا

از کنار نمره‌های زیر ده عبور کن!

ای عصاره گل محمدی!

فصل امتحان سخت ما ظهور کن !

سراینده : آقای غلامرضا بکتاش


[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 10:18 عصر ] [ فضه حاجیان ]

سلام

میخوام یه چیزی رو بنویسم که نمیدونم نتیجه اش چیه وچه تبعاتی داره اما چند وقتیه دلم میخواد بگم:

چند روز پیش یکی از دوستانم تو سایت یه مطلبی را درمورد مقام معظم رهبری بهم نشون داد که درمورد شرایط و احوالات زندگیشون بود

اینکه چقدر مراقب اموال بیت المال اند و اطرافیان را هم به این کار تشویق میکنند، چقدر ایشون مراقبه و تهذیب نفس دارن چقدر فضایل

اخلاقی دارن دوستم وقتی داشتن بهم میگفتن که برم اون مطلبو بخونم چقدر ذوق و اشتیاق داشتن و شاید فکر میکردن منم حال خودشونودارم

ولی غافل از اینکه...

فقط خدا میدونه چه حالی پیدا کردم وقتی اون مطلبو خوندم اینجور موقه ها خیلی باید صبور باشم که لعنت خدا و پیغمبرا نثار فامیل و خونواده

و اطرافیانم نکنم که از بس  تو بچگی با حرفای کثیفشون که پشیزی ارزش نداشت (من بچه چند ساله هم تشخیص نمیدادم غلط بودن این

حرفارو)مخمو شستشو دادن حالا هرچی این مطالبو میخونم (با کمال تأسف)فکر میکنم درست نیست ینی باور نمیکنم آخه چقدر زمان

باید بگذره تا باورای غلط من،ذهن خراب من،درس شه با این اوضاعی که دارم واقعا نگران آینده ام که نکنه دوباره ولایت مداریم خطشه دار

بشه ،نکنه دوباره برگردم به حالت قبلم نمیدونم اونی که دست منو گرفته و تا اینجای راه آورده بهملطف میکنه و تا آخرش منو میبره یا اینکه

این 4 سال فقط واسه  اتمام حجت بوده و ...(یا أبا عبد الله ادرکنی....) بگذریم  نمیتونستم بیشتر از این توضیح بدم فقط اینکه حالم خیلی بده

گرچه میخندم ومیخندونم ولی...واسم دعا کنید.

 


[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 10:4 عصر ] [ فضه حاجیان ]

باور میکنی وقتی اون روضه های انچنانی و میشنمو حسی بهم دس نمیده چی کار میکنم؟ مث ماس بقیه رو نیگا میکنم،خودم چادرمو میندازم رو صورتم وادای گریه رو در مییارم.

میخوای دقیق بگم چه جوری.

اول صورتو در هم میکشم و همزمان چادرو میکشم رو صورتم وبعد اروم شونه هامو تکون میدم وبعد به اوج روضه که رسید همین جور حرکت شونه هامو بیشتر میکنم...بهم دسمال تارف میکنن.من چن تا ور میدارم ورو ضه که تموم شد.زیر جار اشکای نکرده مو پاک میکنم وانقد محکم اب بینیمو میگیرم که سرخ شه و پوست بینیم ...

ووقتی سرمو از زیر چادر اووردم بیرون،بقیه فک کنن من چه حال خوشی داشتم...

خداییش این فاجعه نیس که یه یچه مسلمون شیعه تو روضه امام حسین،اونم روضه سر بریده یه قطره اشکم نداشته باشه و کسی هم از این فاجعه تنش نلرزه؟هااااا

یکی پیدا نمیشه که منم شرح حالمو بهش بدم واون تنش واسه من بلرزه؟همه شدن مث مادر رها.

با این تفاوت که رعنا خانوم وختی حال واقعی دخترشو فهمید بلاخره یه عکس العملی نشون داد وواسه ترک دادن دخترش دس به کار شد

 

هیچ کس!هیچ دلسوزی!هیچ ادم با خدایی پیدا نکردم که دلش به حال دل منم بلرزه..

حتی اونایی که ادعا میکنن سنگ صبور جوونا شدن.

اونا یی که تو اعتکاف میرن اشک دختر قرتی هارو در مییارن واین پسرایی که از صب با چن تا دختر معلوم نیس..

راس میگم دیگه.سر گرم دوس کردن اونا با خدا شدم.میخوان جوونا رو با امام حسین رفیق کنن. میخوان اونایی رو که از دین فراری شدن با امام زمان اشتی بدن...

دروغ میگن به فکر جوونان.

بابا به خدا منم جوونم.منم با خدا قهر نیستم ولی از همه ی مسلمونیم فقط واسم یه چادر مونده و یه دورکعت نماز که اونم مطمئنم اصلا از زمین بالا نمیره که فرشته ها بگیرن ومچاله کنن وبکوبن تو سرم.

چادری که نمیدونم چرا تا حالا رو سرو مونده و بعضی روزا محکم ترم میگیرمش وبعضی روزا کنار میره و..

منم دارم از دس میرم.


[ پنج شنبه 92/5/31 ] [ 9:38 عصر ] [ فضه حاجیان ]
   1   2      >
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : مرضیه @[9]
نویسندگان وبلاگ :
مهدیه السادات کسایی (@)[0]

فضه حاجیان (@)[13]


موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 14486